بی شک خیلی از ما بارها و بارها اسم مرحوم ابراهیم منصفی را شنیده ایم.
تعدادی از ما سالیان سال او را میشناسیم کارهایش را گوش میدهیم و گروهی نیز کمتر با اشعار وترانه ها و نغمه های ساخته شده توسط او آشنا هستیم واین نکته را نیز نمیتوان انکار کرد که تعداد کثیری از ما با اجراهای زنده و اثرگذار ناصر عبداللهی عزیز ابراهیم منصفی را شناخته ایم.
ناصرخود گاها برخی از ویژگی ها و تکنیک های خود را دریافت کرده از استادانی چون مرحوم روضه خوان و ابراهیم منصفی میدانست و خود با شناخت و دقت در کارهای منصفی نقاط قوت آثار را میگرفت و ازآنها استفاده میکرد.
گرچه خود من بیشتر منصفی را بعنوان شاعر و ترانه سرا و کسی که ملودی های ماندگاری خلق کرد میشناسم تا یک خواننده ی شش دانگ.اما باید پذیرفت که او با خواندنش کمک شایانی به هنر جنوب و خصوصا هرمزگان نمود.
اول تیرماه روز پرواز آن مرحوم بهانه ای برایم شد تا در این روز مطالبی هرچند گردآوری شده ومختصر در این وبلاگ بنویسم باشد که در این فضا که به اسم ناصراست یادی از آن مرحوم شود.
این متن برگرفته شده از کتاب رنج ترانه ها به گردآوری حسن کرمیست که در این کتاب به گوشه هایی از زندگی پرفراز و نشیب آن مرحوم پرداخته شده است
امید است کمکی به شناخت بیشتر ما کند: (۱)
![ابراهیم منصفی]()
ابراهیم در سال 1324 در بندرعباس به دنیا آمد.رامی نام شاعرانه ای بود که او بر اساس نام کوچک خود آن را برگزیده بود.نامی که در فرهنگ باستانی و اساطیری هند ماخوذ از نام خدا(رام) یا (راما) و در عین حال به یکی از کهن ترین متون اساطیری و مذهبی هند میتوانست اشاره داشته باشد(رامیانا).
او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رسانید.در سال 1343هنگام تحصیل در دبیرستان اولین مجموعه ی سروده های خود را در جزوه ی کوچکی در نسخه های معدودی به چاپ رساندید.
رامی بعد از پایان دبیرستان،هنگام سربازی ودر سال 47 اولین شعرهای آزاد و عاشقانه ی خود را در مجله خوشه به چاپ رسانید و با ویژگی هایی که داشت توانست به شهرتی باالنسبه دست یابد.
در سالهای بعد او به شغل معلمی در روستاهای بستک روی آورد و پس از تجربه شکست در اولین عشق پر شر و شور جوانی،با نا آزمودگی و احتمالا بنا به تاکید اطرافیان با دختری اهل یکی از همان روستاها ازدواج کرد.حاصل این زناشویی یک پسر و سه دختر بود.
منصفی هنرمندی فطری و مادرزاد بود،او با نیرویی سرشار و درونی و قابلیت های منحصر به فرد بفرد در عرصه های مختلف هنر،همچون:شعر،ترانه سرایی،آواز و خنیا گری و بازیگری،استعداد و قدرت آفریینندگی خویش را از همان آغاز بروز داده و به اثبات رسانده بود.
رامی از ابتدای کودکی و نوجوانی استعدادهای ذاتی خود را آشکار ساخت.
پدر بزرگ پدری او مرثیه سرا و تعزیه گردانی بنام بود که نگهداری و سرپرستی ابراهیم کوچک،پس از جدایی پدر و مادرش از یکدیگر به او و ممگپو(مادربزرگ) سپرده شد.
پدر بزرگ از صدای خوش او در هنگام کودکی در نقش طقلان مسلم در تعزیه های محلی سود می جسته و او را همراه خود به این مراسم مذهبی می برد.
سالها بعد اوبا روحیه شوخ وخلاق و بدیهه گو در صحنه ی نمایش های گهگاهی دبیرستان خوش درخشید. او چند سال بعد در سه فیلم کوتاه سینمای آزاد آن سالها و به کارگردانی حسن بنی هاشمی نقش آفرینی و بازیگری بیمانندی از خود نشان داده و توانست جایزه ی اول سینمای آزاد را برای فیلم (نهنگ) که خود نویسنده ی فیلمنامه و بازیگر نقش ان بود برباید.
گرچه شعر مشغله ی پیوسته ی ذهن رامی بود اما ترانه سرایی،خنیا گری و آواز،عشق و آرزوی پرشور و همیشه اش بود.
او ترانه هایی سروده و خوانده است(با همنوایی و آکورد گیتاری که خود یا دوستان بعضا مینواخته اند) که خیلی از کارهای زیبای آن مرحوم را شنیده ایم.
رامی از ژن و نیروی درونی فراوانی برخوردار بود ،با قدی بلند و قامتی کشیده و موزون برای هرگونه بازی و رقص، با نگاهی مهربان و هوشیار و لبریز از فراستی نفوذ کننده به اعماق وجود انسان، که روی هر کسی تاثیر میگذاشت.
رامی در شعرهای آزاد و فارسی خود همان را میگوید که در ترانه های محلی اش.
اگرچه زبان گرانقدر و دیرین سال پارسی،مادر و تنه ی استوار و نیرومند تمام لهجه های ایرانی است اما گویش های محلی همچون شاخ وبرگهای روینده بر این درخت تناور نیز هر یک خود از توانمندی و ویژگی های منحصر به فردی بهره ورند؛که رامی از هر دوی اینها به خوبی در بیان احساساتش بهره گرفت.
![ابراهیم منصفی]()
زندگی رامی با آنهمه حساسیت و ظرافت طبع، در زمانه ای تلخ و نا همساز، مجموعه ای دردناک و غم افزاست از نامرادی ها، شکست ها، تلخکامیها و رنجهای مدید و بی پایان.
او عمری مسموم از زهر جانگداز تنهایی ،تبعیدی، ناگزیر تحمل غربت روح خویش در جهانی بی عطوفت بود.
با وجود توان شگفت و بی همتای آفرینندگی و آنهمه قابلیت و شایستگی برای رسیدن به نام آوری و مقام و موقعیت اجتماعی، او بعلت نوعی برداشت عارفانه از زندگی و بی توجهی و بی اعتنایی با ظواهر و امور مادی و صداقت و و وارستگی ذاتی و خصال نیک انسانی و نیز بدلیل گرایش و عشقی درونی به راستی، آزادگی و عدالت، تمام عمر با فقری مداوم، در تنگدستی و محرومیت زیست.
و آنهمه تلخی و رنج جانکاه را تنها به خاطر عشق به انسان و هنر خویش تاب آورد، تا آنجا که توانست با تمام وجود به ژرفای دردها و زخم های جامعه ی خود راه یافته و عمق فاجعه ی تاریخی مردمان خویش را دریابد.
رامی در سال 1359، سودا زده ی موسیقی و سر در هوای عشقی نافرجام و سفر کرده و شاید هم بیشتر به خاطر شیفتگی و علاقه مندی بی حدش به موسیقی و رقص و گیتار، به اسپانیا سفر کرد.
در مادرید و برخی از شهرهای اسپانیا موفق به تماشای رقصهای فلامینکو و موسیقی کولیان گردید که آنهمه شیفته اش بود.اگرچه این سفر بی سرانجام ماهی بیش بطول نینجامید اما تاثیر آن بر روح وی و ترانه هایش از آن پس کاملا مشهود است.
زندگی با همسری که کمتر اهل هنر بود و غرق شدن تنها پسر پنج ساله اش در آبهای حوضی در روستا، داغی عمیق و همیشه بر دل رامی نشست ، که تا آخرین سالهای عمر خویش سوگوار آن بود.
در زمان معلمی در روستاهای بستک در یک شرط بندی جوانسرانه با دوستان، در حال پریدن از چاهی عمیق در آن افتاد و با شکستن لگن و پاهایش و تحمل چندین سال پزشک و بیمارستان و عمل و از دست دادن کار آموزگاری، تا آخر عمر بدلیل کوتاهی پا مجبور به لنگیدن شد.
آنگاه دورانی از آوارگی و فقر و بی پناهی و بیکاری و مشاجره و ناسازگاری با همسر آغاز شد.
در این سالهای شوم او به علت از دست دادن کار و تنها امکان تامین مخارج زندگی و فقدان هرگونه منبع درآمد دیگر، در دوزخ سیاه و سوزانی از فقر و تهیدستی و هجوم آنهمه درد و رنج و مصیبت ؛ ناگذیر و ناخواسته برای تسکین آلام بی انتهای خویش به زهری کشنده تر پناه آورد و سرانجام زندگی برای او به معنای واقعی کلمه به تراژدی هولناکی تبدیل شد که راه خلاصی از آن نمی یافت.
بدینگونه در شب اول تیرماه 1376 در سن پنجاه و دو سالگی، او در غایت یاس به آنچه سالها در جستجویش بود دست یافت و با مرگی خود خواسته، از عذاب هولناک این خاکدان بی ترحم رهایی یافت.
گرچه او با شعرها و ترانه های ماندگارش هرگز از یاد مردم جنوب نخواهد رفت و با سروده هایی خواندنی و صدایی گرم و شنیدنی، نام و یادش تا سالهای سال و تا دیرگاه در خاطره ی مردم زنده و جاودانه خواهد ماند.
***روحش شاد و یادش گرامی***
سالیانی نه چندان دور یکی از نشریات محلی هرمزگان(به هر دلیل) در پی محاسبه ی ناصر و اظهار نظر او در مورد موسیقی و رامی سخنان تحریف شده ای از ناصر انتشار داد، مبنی بر اینکه منصفی چیزی از موسیقی نمیداند!
حال آنکه ناصر گفته بود:منصفی با اینکه بصورت آکادمیک موسیقی را نیاموخته، با این حالا بنگرید که چه آثار بزرگ و ماندگاری را خلق کرده.(قضاوت با شما)
این نشریه اعتبار ناصر در هرمزگان را به بازی گرفت و مردم بندرعباس را از ناصر دلگیر کرد که به مرور و با تلاشهای دوستداران ناصر و خود او حقیقت روشن شد. اما این مساله باعث رنجش ناصر و نزدیکان وی گردید.
الحق تعداد افرادی که به ناصر ظلم کردند کم نبودند و خود او بود که مرا گفت: چه چوبهایی که لای چرخ من نمیگذارند ولی من کارم را میکنم و نامردم اگرموسیقی بندرعباس را به ایران معرفی نکنم.
از خدا بخواهیم آنها را ببخشد...
و تقدیم می کنم شعری از ابراهیم منصفی را با نام(مردم این زمانه) به روح پاکش و روح متعالی ناصر عبداللهی عزیز که به واقع آنطور که باید قدرشان را ندانستیم...
مردمان این زمانه
ازخصلت های انسانی
و خوی ملکوتی خویش
بدور مانده اند.
با صورتهای آراسته
نیات آلوده به زهرشان را
مانند تفی بر تو
فرو میپاشند
و اندوه دل تو را
چندین باره میکنند.
با دستانی سرد وخالی از مهر
دستهایت را به سختی میفشارند
وبادستی دیگر
سیاهچاله ی مرگ تو را
میکنند.
دریغا
آن کس که دلی پاکیزه دارد
.صبور و مهربان
چهره های خشماگین
و کلام های دشنام ولعنت را
تحمل میکند
با دلی سخت بخون خود
فرو غلطیده
و چشمانی نمناک از گریه های همیشه!
آری...دریغا آن کس که دلی پاکیزه دارد صبور و مهربان چهره های خشماگین و کلام های دشنام ولعنت را تحمل میکند...
واما آهنگ "موا برم"را با تلفیقی از صدای رامی و ناصرعبداللهی برایتان آماده کرده ام که می توانید با کلیک بر روز لینک زیر گوش کرده و یا آن را دانلود کنید.
موابرم (رامی و ناصرعبداللهی)
نویسنده : هومن بندرعباسی
هرگونه کپی برداری از این مطلب با ذکر منبع مجاز می باشد
با تشکر از دوست عزیزمان هومن که زحمت این پست را کشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱): برگرفته از کتاب رنج ترانه ها (حسن کرمی)
آهنگ وبلاگ:سربلند از آلبوم دوستت دارم ناصرعبدالهی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای عضویت در گروه ناصریا بر روی این لینک کلیک کنید.
اطلاعیه مهم:
اسحق احمدی در صبح ساحل
اسحق احمدیخواننده جوان و خوش آتیه بندرعباسی که اینروزها آلبوم جدیدش تحت عنوان بی بی بهونه مورد استقبال قرار گرفته است روز دوشنبه 4 تیر ماهمهمان گروه هنری روزنامه صبح ساحل خواهد بود، شما خوانندگان گرامی میتوانید سوالات و نظرات خود را طی امروز و فردا با شماره تلفن 2226751 ۰۷۶۱و یا قسمت پیامهای شمادر سایت اطلاع رسانی روزنامه به آدرسhttp://www.bsnews.irابراز نمایید تا پاسخ آنرا از این خواننده محبوب دریافت کنید.
تنها تا ساعت ۶ بعد از ظهر روز دوشنبه ۴ تیر فرصت دارید تماس گرفته یا در قسمت پیامهای شما در سایت صبخ ساحل سوالات خود را مطرح کنید.